یادداشت های یه آسمونی
چی بنویسم وقتی چشام از هجوم گریه خیسه وقتی هیچ کس نمیتونه گریه هامو بنویسه چی بنیویسم وقتی قلبت من و از توو قصه روند وقتی که به جز یه سایه کسی پیش من نمونده چی بنویسم وقتی فریاد با سک.ت فرقی نداره وقتی هیچ کس نمیتونه تورو پیش من بیاره شب هم نفسی شب بلند تنهایی تو که هم نفسی بگو کجای دنیایی چی بگم وقتی زندگی بی تو جلوه ای نداره وقتی برای بغضم جز شکستن چاره ای نیست می سپارم دل به دریا بی خیال می شمارم لحظه ها را بی خیال گاه در آشفته بازار دلم می شوم تنهای تنها بی خیال بی خیال با خود اما با تو من حرف هایی دارم اما بی خیال تنها کسانی که مارا میرنجانند. عزیزانی هستند که همیشه کوشیده ایم از ما نرنجند آخرین دیدار با دوستانت یادت باشد که ، به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
پس از